متاتنيوز- «ضوابط بازدارنده و نجاتبخش علاوهبر ضوابط حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی کشور که متولی آن سازمان میراث فرهنگی بوده، در چند سال اخیر ابلاغ شده، با این وجود با محدوده و بافت ارزشمند تهران نازل و حقیرانه رفتار میکنند!»
به گزارش ایسنا، به نظر میرسد مشکلات بافتهای
تاریخی، فرونشستها در زمین و حتی مشکلاتی که بافتهای تاریخی چه بازار و چه مناطق
مسکونی با آن روبهرو میشوند، به مرور به یک عادت تبدیل شدهاند، عادتی برای مسئولان،
مدیران شهری و حتی مردم که به راحتی و با چشمان بسته هم از آن میگذرند...
کوچکترین نمونهی این رفتار را میتوان
در ضوابط مصوب برای بازار تهران، ساخت پاساژ، تغییر کاربری بناها و احداث زیرزمین در
بیشتر نقاط تهران به خصوص در کنار گذرها در بازار تهران دید، ضوابطی که انجام هر نوع
از این اقدامات را ممنوع اعلام کرده، اما جالب است که این ضوابط به گونهای با اغماض
و کوتاهی، نادیده گرفته میشوند.
به دنبال رخ دادن اتفاقات زیادی که در سالهای
گذشته با امضاهای دستگاههای مختلف شهری برای شهر تهران پیش آمده، «مهدی معمارزاده»،
کارشناس ارشد مرمت و احیای بافتهای تاریخی یادداشتی اختصاصی در اختیار ایسنا قرار
داده و به بررسی فنی مشکلات آینده تهران پرداخته است.
این مدرس دانشگاه در یادداشت خود نخست موقعیت
اولیه تهران قدیم را مرور میکند؛ «هسته اولیه تهرانِ امروز، «کاخ گلستان، بازار و
محلات پیرامونی آن شامل عودلاجان و سنگلج» است. جریان زندگی دراین محدوده، قبل از دوره
صفوی نیز وجود داشت، که در این دوره توسعه پیدا کرد و از سوی دیگر در دوره قاجار و
در چارچوب حصار ناصری، نیز ادامه یافت.
این موقعیت در حال حاضر مرکز تاریخی کلان
شهر تهران را با حدود هشتصد کیلومتر مربع وسعت شکل داده است که تا حدود دو دهه پیش،
کم و بیش با همان شرایط گذرها و خیابانهای اولیه، پس از تغییرات و خیابانکشیهای
عریضتردر دوره پهلوی اول همچنان باقیمانده بود وهویت ساختاری تهران را شکل میداد.
بخش تاریخی این محدوده، که کلیات ساختاری
شهر صفوی شامل بازار اولیه و محلات پیرامونی بود، برهمان اساس، در دوره قاجار توسعه
یافت وهمچنان استخوانبندی بخشهای مهمی از حصار ناصری را تعریف میکرد. این بخش از
شهر، قلب تپنده ساختار فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی تهران کنونی است و تا قبل
از شروع بارگذاریهای اخیر، همچنان دست نخورده باقی مانده بود.هم اکنون نیزآثار فاخری
را که شاکله اصلی این بافت را شکل دادهاند در درون خود حفظ کرده است.
اما شهرداری در نبود طرحها و نظرات کارشناسی
سازمان میراث فرهنگی و حضور موثر مسئولان آن و براساس طرح تفصیلی جدید پرمشکل و باعدم
توجه به ارزشهای این بستر آماده، برای توسعه امور فرهنگی و گردشگری، تخریب آنرا آغاز
کرده و اخیرا نیز این تخریبها به اوج خود رسیده است.»
بلاتکلیفی میراث فرهنگی در مواجه با تصمیمگیریهای
مدیریت شهری
معمارزاده در نخستین قدم دربارهی وضعیت
امروز بافتهای تاریخی تهران پرسشهایی را مطرح میکند؛ «این هجمه در درجه اول، بر
کم توجهی و بلاتکلیفی سازمان میراث فرهنگی در تصمیمگیریهای لازمه برای نجات بافتهای
تاریخی شهرهای کشور، به ویژه پایتخت آن تهران برمیگردد که مسببان این نابسامانیها
باید به نسل کنونی و آیندگان پاسخگو باشند. در درجه دوم، روشن شود که جایگاه و وظیفهی
این تشکیلات با قدمتی نزدیک به نود سال، ضوابط و مقررات مرتبط با حفاظت و صیانت از
ارزشهای فرهنگی تاریخی کجاست؟
از مسئولان شهرداری نیز باید پرسیده شود که آیا این
ساختوسازها با مطالعات لازم و در راستای حفظ ارزشهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی انجام
میگردد؟ و آیا آیندهای روشن رابر اساس چشمانداز
توسعه پایدارشهر برای مرکز تاریخی شهر در نظر گرفتهاند؟
یا صرفا براساس تفکر ساخت و سازی که در کل تهران
رایج بوده و هم اینک تهران را با چالشهای خطرناکی مواجه ساخته است، پیش میرود؟
آیا تا کنون مسئولان شهرداری از خود پرسیدهاند که
ممکن است این شیوه برخورد با شهر موجب بروز آلودگی هوا و ترافیک روز افزون و در نتیجه
مختل شدن زندگی و اتلاف وقت و سرمایه و تحمیل هزینههای گزاف معنوی و مادی به شهروندان
وهمچنین دولت شده است؟ و آیا معنی شهرداری تنها در ساخت و ساز و تراکم فروشی خلاصه
میشود؟»
بدترین ضابطههای شهرسازی در تاریخ معماری
ایران
او در ادامه به برخی از پرسشهایش پاسخ
میدهد؛ «آنچه که از نتیجه اقدامات شهرداری در محدوده مرکزی تهران به چشم میآید صرفا
تخریب یک پلاک قدیمی و تبدیل آن به جعبهای استوانهای شکل و چند واحد آپارتمان در
درون آن با ضوابط ۶۰ درصد در شمال ملک است که همچنان بدترین
ضابطه شهرسازی تاریخ معماری ایران به شمار میرود.
به این ترتیب ساختار ارگانیک بافت را مخدوش
کرده و موجودی ناقصالخلقه و معضلآفرین را خلق میکنند. یا به عبارتی بازآفرینی و
دخالت بیجا در هویت بافت صورت میگیرد!
پلاک تخریب شده، میتواند یک بنای ارزشمند
مربوط به دوره صفوی، قاجاری، پهلوی اول یا
مخروبهای باشد که در این ساختار ارگانیک به زندگی خود ادامه میداده است وارزشمند
بودن آن به دلیل اینکه در درون بافت قرار دارد، محرز است.
چون هر پلاک در بافت تاریخی حتی به صورت
مخروبه بخشی از هویت بافت به شمار میرود که باید برای آن طرحی منطبق با ارزشهای کلی
بافت وحداقل در جهت برآوردن نیازهای ساکنان به خدمات شهری در نظر گرفته شود. بیتوجه
شهرداری و میراثفرهنگی به این مهم موجب شده که تفکر ساختوساز به هر شکلی و بدون در
نظر گرفتن شرایط بافت و خدمات مورد نیاز آن و عواقب این افزایش جمعیت که روز به روز
به مرکز تاریخی شهر با همه معضلات موجود آن تحمیل میشود، غالب شود.
این در حالیست که مرکز شهر به دلیل وجود
بازار به عنوان قطب اقتصادی و نهادهای حکومتی و دولتی مانند مجلس و دادگستری از پرازدحامترین
نقاط شهر است، بنابراین تخریب و بارگذاری و تزریق جمعیت بیشتر به این ساختار، بر این
معضلات خواهد افزود.
از طرفی ارزشهای بی بدیل ساختار بافت تاریخی
که در طول زمان، زندگی در آن جریان داشته است
به یکباره تغییر کرده و جنبههای مادی و معنوی آن به سمت اضمحلال بیشتر به پیش خواهد
رفت.
تهران به عنوان ویترین و پایتخت کشور با
دارا بودن ارزشهای طبیعی و تاریخی از جمله ارتفاعات البرز و قله دماوند و موزهها، بناهای مذهبی و حکومتی، کاخ گلستان به
عنوان تنها اثر جهانی در این محدوده و پتانسیلهای بسیار بالای بافت تاریخیاش، برای
آمادهسازی زیرساختهای مورد نیاز امور گردشگری از جمله تبدیل خانههای تاریخی آن به
اقامتگاه میتواند این محدوده را به قطب بزرگ گردشگری تبدیل کند.»
با تهران حقیرانه رفتار میکنند!
این مدرس دانشگاه در ادامه یادداشت خود
نوع رفتارها با بافت تاریخی تهران را حقیرانه توصیف میکند و به مقایسهی این نوع رفتارها
در کشورهای دیگر میپردازد؛ « حال این سوال پیش میآید که چرا با این محدوده و بافت
ارزشمند آن اینچنین نازل و حقیرانه رفتار میشود؟! در حالیکه کشورهای دیگر با سابقه
نه چندان روشن پیرامون ما، از این پتانسیل بیشترین بهره را بردهاند و هم اکنون نیز
میبرند، اما ما به فکر حذف صورت مسئله هستیم!
حالا که تمام شهر بر اساس منویات طرح تفصیلی
مجعول و معلول به زیرساخت و سازهای نامناسب و بیقواره و بیهویت پیشرفته است و ترافیک
و آلودگی هوا که بخش بزرگ آن، در نتیجه توجه نکردن به ساختار طبیعی وکالبدی شهرو بارگذاریهای
بیرویه و اشتباه است، نبض زندگی را در آن به شماره انداخته است، «کافیست دقت شود
به این که از شهرک امید در شرق و پیشتر ازآن، تا شهرک اکباتان در غرب، از شهرری و
پیشتر از آن در جنوب، تا ارتفاعات البرز ورود درههای آن در شمال ،شهرداری هر چه فضای
خالی و باغ و زمین کشاورزی بوده را به هم چسبانیده است و تراکم فروشی به شکلی جنون
آمیز در تمام گستره این ساختار مینیاتوری (به دلیل شرایط گذرها، خیابانها، اتوبانها،
با توپوگرافی ویژه تهران) همچنان جریان دارد!
پس تنها نقطه تنفسگاهی در مرکز شهر، بافت
تاریخی آن ( حصار ناصری) است. هنوز هم کم و بیش در محدوده بافت عودلاجان و سنگلج صفوی
مربوط به دوره ناصری، زندگی به روال گذشته جریان دارد و ارتفاع بناهای این محدوده کمترین تغییرات را تا یک دهه
اخیر به خود دیده بود، اما متاسفانه هم اینک و به سرعت در دستور تخریب وساختوسازهای
بی هویت قرار گرفته است!
ساختار این محدوده هنوز هم از هم نپاشیده
و میتواند مامنی برای اوقات فراغت شهروندان و گردشگران باشد و مجرایی برای کمک به
عبور دود از روی شهر؛ مشروط به اینکه بادهای کمرمق ازلابهلای ساختارهای متراکم و
بلندمرتبه غرب تهران به این محدوده برسند.»
بدین ترتیب سکوت معنادار مسئولان سازمان
ذیربط در خصوص این وضعیت و عدم توانایی در رعایت حداقل ضوابطی که قانونگذار بر عهده
این تشکیلات گذاشته است کار را برای عوامل تخریب ارزشها در هر دو جبهه (میراث فرهنگی
و شهرداری) راحتتر کرده است.
این در حالی است که ضوابط بازدارنده و نجات
بخش دیگری نیز علاوه بر ضوابط حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی کشور که متولی آن سازمان
میراث فرهنگیست، در چند سال اخیر ابلاغ شده است. از سویی همواره دغدغه علاقهمندان
به میراث فرهنگی و حفظ هویت شهرها از سوی مدیران ارشد نظام، نمایندگان مجلس وشورای
شهر نیز مطرح شده است. پس چه سری در رعایت نکردن آن از سوی مسئولان شهری وجود دارد؟
ضوابطی که به آنها کمتوجهی میشود
این کارشناس ارشد مرمت آثار تاریخی در ادامه
به بیان ضوابطی که در سال ۱۳۹۱ توسط شورای عالی معماری و شهرسازی در این
زمینه ابلاغ شده، پرداخت؛ «بند ۶ – ۱- ۲ ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری و ماده ۱۶۹ قانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور) با موضوع تدوین
و ترویج الگوهای شهرسازی و معماری اسلامی –ایرانی( و به منظور هماهنگی مطالعات برنامه
ریزی و طراحی بناها، فضاهای شهری و طرحهای توسعه شهری با ویژگی های شهرسازی و معماری
اسلامی ایرانی، شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در جلسه مورخ ۱۴/۱۲/۱۳۹۱ شاخص های لازمالرعایه جهت نیل به شهرسازی
و معماری اسلامی- ایرانی را به شرح زیر تصویب نمود.
از جمله در این بند آمده است :
«حفاظت و صیانت از بناها و بافت های فرهنگی
و تاریخی و مکاشفه ارزشهای پنهان آنها
تبصره: بازسازی در این بخش از شهرها، درخصوص
بناهای ساخته شده تا سال ۱۳۴۰ هجری شمسی، صرفاً به صورت عین به عین امکان
پذیر خواهد بود.»
این مصوبه تقریبا همزمان است با اعلام ضوابط طرح
تفصیلی جدید تهران که در بند ۵ - ۱۳ موضوع «حفاظت از میراث تاریخی شهر» با این مضمون آمده است:
« برای محدوده حصار ناصری» طبق برنامهها
و طرحهای موضعی طرح جامع جدید شهر تهران
(بند «ب»پیوست شماره ۴)، تهیه طرحی مناسب، بر اساس ارزشهای بافت تاریخی و معاصر، توسط سازمان
میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری استان تهران، با همکاری شهرداری و سایر دستگاههای
ذیربط ضروری است، که پس از تصویب در کمیسیون ماده پنج، ملاک عمل قرار گیرد.»
*شهرداری تهران همچنان بر طبل ساخت وسازهای
غیرقانونی میکوبد
معمارزاده در ادامه بار دیگر اتفاقات در
حال انجام در بافت تاریخی تهران را این طور توصیف میکند؛ «اما شهرداری تهران همچنان
بر طبل ساختوسازهای غیر قانونی در محدوده حصار ناصری میکوبد! آیا این بند از نظر
شهرداری و مدیریت شهری دارای وجاهت قانونی لازم به اندازه تراکم فروشی نیست؟
این وضعیت در دو سال اخیر و با شروع حرکتهای
روبنایی مانند کفسازی و بدنهسازی به صورت موردی
در مرکز تاریخی، در درون بافت تاریخی شدت گرفته است و کار به جایی رسیده که
در فقدان عوامل نظارتی و کنترلی پیگیر و متضمن رعایت مصوبات مذکور، بدون رعایت کمترین
دقت در شرایط بافت به لحاظ همجواریها، ارتفاع، سطحاشتغال و در نظر گرفتن بدیهیات
مورد نیاز محلهها، حتی در زمانیکه شهرداری مناطق مکلف به بررسی نمای ساختمانها شدهاند
ادامه مییابد و احجامی زشت و بیارتباط با زمینه و بی توجه به ساختار گذرها و بدون
رعایت نیازهای ساکنان و فارغ از ارائه هرگونه خدمات از قبیل مدرسه، درمانگاه، فضای
سبز، پارکینگ، آتش نشانی وعدم توجه به مناسب سازی محیط جهت معلولین در حال بالا رفتن
در این محدوده همچنان بافت تاریخی را به دست بیهویتی و بینظمی بیشتر به پیش میبرند.
اگر واقعا مسئولان شهری به سلامت و سر زندگی
مردم و ارزشهای هویتی شهرها میاندیشند، شایسته است تا تعارفات را کنار بگذارند و
جلوی این هرج و مرج در شهرسازی را بگیرند.»
جلوی وارد شدن حصار ناصری را به ورطه تهی
شدن از ارزشهای هویتی بگیرید
او ادامه می دهد؛ «اینجانب به عنوان یک
کارشناس و شهروند از پیروز حناچی _معاون وزیر راه وشهرسازی_که از میان مدیران ارشد
دولت بیشترین دفاع را از بافتهای تاریخی کردهاند، از احمد مسجد جامعی به عنوان عضو
کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران که بیشترین دغدغه را در بین
مسئولان شهری برای بافت تاریخی تهران دارند و از نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی
که حافظ منافع ملی و حقوق مردم هستند، اساتید دانشگاه، و متخصصان دلسوز و همه کسانی
که دغدغهی حفظ ارزشهای تاریخی و فرهنگی و طبیعی را دارند تقاضا میکنم، جلوی وارد
شدن تهران و به ویژه حصارناصری به ورطه هرج و مرج و تهی شدن بیشتر از ارزشهای هویتی
و زیست محیطی را بگیرند.
از رئیس سازمان میراث فرهنگی نیز تقاضا
میکنم که به مسئولان ذیربط دستور دهند به جای ثبت نان لواش و شلهی مشهدی در فهرست
آثار ملی؛ در جهت احیاء بافتهای تاریخی کشور برنامه ریزی و طرحهای کارآمد تهیه کنند.
کاری که باید سالها پیشتر و بر اساس وظایف
ذاتی سازمان خود انجام میدادهاند، که در این راستا به شدت قصور ورزیدهاند. اصولا
پژوهشگاه میراث فرهنگی برای مطالعه و پژوهش پیرامون ارزشهای هویتی(معنوی و مادی) باید
فعالیت کند، که با کمال تاسف و در بیست سال اخیر کمترین فعالیت در جهت شناخت، معرفی
و برنامهریزیهای لازمه حفاظت و احیای بافتهای تاریخی کشور به عنوان پیمانه تداوم
فرهنگ وحیات جامعه از سوی این تشکیلات دیده نشده است.»
مصوبهای برای یادآوری وظایف میراث فرهنگی و دستگاههای متولی
او در بخش پایانی یادداشت خود مصوبه هیات وزیران را به مجریان و مسئولان مرتبط با امور شهر و به ویژه میراث فرهنگی که از پیشنهاد دهندگان آن در کنار وزارت راه و شهرسازی و شورای عالی استانها بودهاند، یادآوری میکند.
مصوبهای که با استناد به ماده ۱۶ قانون حمایت از احیاء بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری مصوب ۱۳۸۹ صورت گرفته است؛ «"بند ۷- دستگاههای عضو ستاد ملی و شهرداریها مکلفند نسبت به ارتقای شاخصهای کیفیت محدودهها و محلات هدف از طریق برنامههای بهسازی، نوسازی، مقاومسازی و ارتقای دسترسی به خدمات و بهبود زیرساختها با رویکرد محله محور در چارچوب سندملی راهبردی احیاء، بهسازی و نوسازی و توانمندسازی بافتهای فرسوده و نا کارآمد شهری، در خصوص سالانه حداقل ( ۲۷۰) محله از بافتهای ناکارآمد میانی، تاریخی، سکونتهای غیر رسمی و حاشیهای به نحوی که سرانههای محدودهها و محلههای مذکور در ده سال به متوسط شاخصهای همان شهر ارتقا یابند، اقدام کنند."
برنامه عملیاتی این بند در بند سه بخش توانمند
سازی، تامین خدمات و زیر ساختها و نوسازی مسکن در سه ماه از تاریخ لازم الاجرا شدن
این تصویب نامه توسط وزارت راه و شهرسازی با همکاری وزرات کشور و سازمان برنامه و بودجه
کشور تهیه و پس از تصویب ستاد ملی ابلاغ خواهد شد. در بافتهای تاریخی اعلام نظر سازمان
میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ضروری است.
کلیه دستگاههای عضو ستاد ملی در سطح ملی منطقهای و محلی ملزم به اجرای برنامههای عملیاتی
مصوب خواهند بود. و سوال آخر اینکه، چرا وقتی سازمان میراث فرهنگی خود از پیشنهاد دهندگان این بند بوده است همچون ضوابط پیشین هیچ اقدامی در این
راستا نمینماید ؟!تا جائیکه به جز عودلاجان که با شیوهای غیر متعارف در دورهای به
ثبت رسیده است که البته ضوابط ۷.۵ متر ارتفاع آن بعدا تغییر کرد؟!و سایر بافتهای
تاریخی از جمله سنگلج صفوی و قاجاری و حتی
ارگ و سایر نقاط ارزشمند به عنوان بافتهای تاریخی ویژه توجهی نمینماید ؟! و همچنان
باری به هر جهت با آن رفتار میشود! (ضوابط بازار تهران تا به حال چند بار تغییر کرده
است و مجددا به همان ضوابط اولیه باز گشته است که البته رعایت نمیشود)
شهرداری اخیرا محدوده حصار صفوی حدفاصل
خیابان وحدت اسلامی، مولوی، ری،امیرکبیر را به عنوان بافت ارزشمند پذیرفته است! والبته
ساخت و ساز در درون آن به ویژه بازار و حتی سنگلج صفوی بسیار اسفبارتراز قبل شده است
و پاساژ و آپارتمانسازی دراین محدوده همچنان در جریان است. این در حالیست که حداقل
،طبق ضوابط ثبت بازار تهران که در سال ۱۳۵۶ مصوب شده است و هم اکنون نیز مورد رجوع و استفاده میباشد، ساخت و ساز پاساژ و تغییر کاربری و حفر
زیر زمین در محدوده آن ممنوع است.»
منبع: ايسنا