خبرگزاری ميراث فرهنگي (CHN):«همه جای امامزاده صالح را گشتم، قبر به قبر، فرزندم میخواست مقبره جدم را ببیند اما مقبره نبود، قبر نبود، همه چیز به هم ریخته بود.» این را یکی از نوادگان «محمدولی تنکابنی» از فاتحان تهران میگوید. مقبرهای که بارها و بارها در کتابهای تاریخی از آن یاد شده، دیگر نشانی ندارد. انگار حافظه تاریخی تهران قبر سپهسالار را برای همیشه از خاطرش زدوده است. متولیان امامزاده پاسخ درستی درباره این قبر گم شده نمیدهند؛ سوال همچنان به قوت خود باقی میماند: مقبره فاتح تهران کجاست؟
محرم 1327 هجری قمری بود، مرتبا میان باغشاه و گیلان تلگراف رد و بدل میشد، تا اینکه تلگرافی از محمد علی شاه قاجار به سپهسالار رسید: «محمد ولی! محض فوق نمک به حرامی تو به دولت، تو را از شئونات دولتی خارج و املاک تو را خالصه نمودیم.» سپهدار هم در تلگرافی حرف آخر را به او زد: «باغشاه! الحمدالله که از این ننگ خارج شدم و در املاک من هم هیچ کس قدرت دخالت نخواهد داشت».
هنوز این تلگراف سپهسالار در اسناد و کتابهای تاریخی روزگار مشروطه پاک نشده است با این حال صاحب این گفتار که برای روز بزرگ فتح تهران به دادخواهی برخاست.
باورش سخت است؛ مردی که به واسطه اقدامات او و همراهانش روز مشروطیت در ایران جان دوباره یافت و امروز خانه ملت جان دارد و در بهارستان نفس میکشد، قبرش نه تنها هیچ شناسهای ندارد، بلکه گم هم شده است!
«فرشته نمازی»، یکی از نوادگان دختری سپهسالار هنوز در این ناباوری است: «یک روز داشتم با پسرم درباره محمدولی خان، جد مادریم صحبت میکردم، برای اینکه مقبره را به او نشان دهم، با هم به امامزاده صالح رفتیم، اما گشتن بیفایده بود، مقبره را پیدا نکردیم. باورتان میشود؟»
مگر میشود باور کرد که مقبره یکی از تاثیرگذارترین افراد در تاریخ معاصر ایران ناپدید شود؟ تماس با متولیان امامزاده صالح اما به نتیجهای نمیرسد. پیشتر هم پیگیری از متولیان امامزاده را نوه فاتح تهران رفته بود: «اصلا نمیدانستم چه اتفاقی افتاده تا چند سال پیش با اینکه مقبره را خراب کرده بودند، هنوز قبر سر جایش بود اما هر چه گشتم قبر محمدولی خان را پیدا نکردم. با بزرگان فامیل تماس گرفتم. نشانیهای آنها هم به نتیجه نرسید. از متولیان امامزاده صالح پرسیدم. هیچ کس خبر نداشت همه وجود این قبر را انکار میکردند. یکی می گفت از اوقاف پیگیری کنید. یکی میگفت از شهرداری. دست آخر عصبانی و خجالت زده از پسرم به خانه برگشتیم.»
نمازی از پا نمینشیند و ماجرای قبر جدش را پیگیری میکند؛ این بار هم با درهای بسته اوقاف و شهرداری مواجه میشود: «مسئولان اوقاف گفتند که شما مدارکتان را بیارید تا ما پیگیری کنیم اینطوری امکان رسیدگی وجود ندارد. به شدت از وضعیت پیش آمده ناراحت بودم و مرتب این سوال را میکردم مگر میشود که قبر یکی از بزرگان این مملکت اینطوری ناپدید شود؟»
نه تنها فاتح تهران، قبر مرد فرهنگی مشروطیت هم در گمنامی است
آیا قبر محمدولیخان تنکابنی در امامزاده صالح گم شده است؟ احمد محیط طباطبایی، تهرانشناس تنها کسی است که دلگرمی کوچکی میدهد: «قبر تخریب کامل نشده، در گوشهای خارج از محوطه امامزاده صالح افتاده است.»
محیط طباطبایی برای اولین بار خبر از قبر گمنام دیگری در این امامزاده میدهد:« نه تنها قبر فاتح تهران چنین شرایطی دارد، در کنار او نیز میرزا حسن مشیرالدوله پیرنیا را هم خاک کردهاند. قبر او هم در گمنامی است.»
محیط طباطبایی که سالها روی شخصیت مشیرالدوله مطالعه کرده است، میگوید که او یکی از رجل مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران بعد از مشروطیت به شمار میرود. تاسیس اولین مدرسه حقوق در ایران، تالیف اولین کتاب درسی حقوق به فارسی، تاسیس اولین مدرسه نظام ایرانی و تالیف اولین کتاب درسی نظام به فارسی از مهمترین اقدامات مشیرالدوله محسوب میشود. او همچنین نماینده دورههای دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم مجلس شورای ملی است.»
او از تحولی که مشیرالدوله در ساختار وزرات خارجه به وجود آورده است، میگوید و اینکه اقداماتش باعث شد که وزارت خارجه از حالت نظامی و وابستگی به بیگانگان خارج شود. از سوی دیگر تلاشهای او منجر به تشکیل ارتش ملی شد، لغو حقوقی قرارداد 1907 در مقام نخست وزیری و همچین لغو قرارداد 1919 در مقام معاون صدراعظم وثوق الدوله از دیگر دستاوردهای او به شمار میرود. با این حال کمتر کسی میداند که قبر این مرد بزرگ در کجای تهران قرار دارد.»
محیط طباطبایی میگوید که قبر این دو مرد در یک اتاقک در هم ریخته در گوشهای خارج از محوطه امامزاده جای گرفته که نشان از بیتوجهی به بزرگان این مملکت است.
نوه فاتح تهران وقتی از این غربت میشنود، آشفته میشود و به مرور خاطرات گذشته پناه می برد: «محمد ولی خان تنکابنی خلعتبری مگر از سران مشروطه نبود که به تهران لشکر کشی کرد تا مشروطه زنده بماند؟ مردی که در شرایطی سخت رو در روی رضاخان ایستاد و در سال 1303 به شکل مشکوکی مرد. خیلیها گفتند که او از غم مرگ پسرش علیاصغر خلعتبری خودش را کشت. برخی هم گفتند که او با قهوه مسموم شد. هیچ کس نمیداند اما خبر مرگ او تا 7 روز به مردم نرسید، چون ممکن بود که بلوایی شود، بعد هم آوردند او را در ضلع شمال غربی امامزاده صالح دفع کردند، در آرامگاهی بزرگ که تبدیل به آرامگاه خانوادگی شد، همسرش را هم همانجا به خاک سپردند.»
او میگوید که آرامگاه تا زمان کرباسچی سر پا بود، در همان سالها برف سنگینی آمد و بعد به دستور شهرداری یا اوقاف نمیدانم مقبره جدم را تخریب کردند، دلمان به قبرش خوش بود که حالا با تغییراتی که در حیاط امامزاده دادند از این قبر هم اثری باقی نمانده است، در امامزاده صالح همه وجود همچین قبری را انکار میکنند.»
در این روزها که تب مشروطه دوستی بالا گرفته و با نزدیک شدن به 14 مرداد روز امضاء فرمان مشروطیت این شور بیشتر میشود، بار دیگر باید پرسید که مقبره این بزرگان که مشروطیت را با فتح تهران قوام بخشیدند، کجاست؟ و آیا چنین رفتاری با نامداران این مملکت درست است؟
انتهاي پيام